هر که از داغ تو در دل لاله زاری داشته است
در دل آتش مهیا نوبهاری داشته است
می شود از شور بلبل تازه داغ کهنه اش
از گلی هر کس که در دل خارخاری داشته است
نیست ممکن خنده بر روز سیاه ما کند
در نظر هر کس که چشم سرمه داری داشته است
غنچه گردیدن نمی داند گل خمیازه ام
دیدن لبهای میگون خوش خماری داشته است
ریزه خوانی های آن لب، برق خرمن شد مرا
آتش یاقوت هم در دل شراری داشته است
دل به جا از هرزه گردی های آن بیباک نیست
وقت قمری خوش که سرو پایداری داشته است
می کند از دیده های پاک، وحشت آن غزال
ورنه هر آیینه رو، آیینه داری داشته است
عاشقان از خوردن زخمش نمی گردد سیر
تیغ خوبان طرفه آب خوشگواری داشته است
لاله ای بوده است کز خاکش برآورده است سر
عاشقان بی کس اگر شمع مزاری داشته است
خضر وقت خود شدم چون سرو از بی حاصلی
برگ بی برگی عجب خرم بهاری داشته است
ایمن از تیغ زبان نکته گیران گشته است
هر که از گردآوری با خود حصاری داشته است
گشته اسرار جهان در دیده اش صورت پذیر
هر که از زانوی خود آیینه داری داشته است
ذوق تسخیرش نمک در چشم ریزد دام را
دامن صحرای عبرت خوش شکاری داشته است
ریشه غم زعفران شد در دل غمگین مرا
این خزان در چاشنی خوش نوبهاری داشته است
از شفق صد کاسه خون در فرو رفتن خورد
هر که چون خورشید اوج اعتباری داشته است
غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است
پایه بی اعتباری این زمان گشته است پست
ورنه در ایام پیشین اعتباری داشته است
نیست ممکن غافل از پاس نفس گردد چو صبح
هر که صائب در نظر روز شماری داشته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و داغ دل میپردازد. شاعر از تاثیرات عشق و جدایی سخن میگوید و نشان میدهد که هر کسی که از عشق رنجی کشیده باشد، به نوعی در آتش دل خود میسوزد. او میگوید که عشق باعث میشود افراد نتوانند از روزهای سخت و سیاه زندگی خنده کنند و خواهناخواه غم و اندوهی در دلشان وجود دارد.
شاعر به سراغ زیبایی و پیچیدگیهای عشق رفته و بیان میکند که عاشقان هیچگاه از درد و زخمهای عشق سیر نمیشوند. او همچنین به این نکته اشاره میکند که هر کسی که در زندگیاش پایدار بماند و خود را محکم نگه دارد، میتواند از مشکلات رهایی یابد.
در نهایت، شاعر از بیاعتباری زمانه و ناپایداریهای آن صحبت میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند از درون خود غافل باشد، چرا که همیشه در حال تغییر و رفت و آمد است. این شعر به طرز زیبایی احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش غم و داغ تو را تجربه کرده، در واقع در دل آتش عشق، جانی دوباره و شور و شوقی تازه پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: بلبل به تازگی داغی را از یک گل تازه تجربه میکند، اما این درد و شور برای هر کسی که در دل خود خارهایی دارد، یادآور غمها و زخمهای کهنهاش است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بر روز تاریک و غمآلود ما بخندد، مگر اینکه دیدگاه و بصیرت نهفتهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: غنچه به خواب رفتن را نمیشناسد، اما گل دیدن لبهای خوش رنگ و لطیف را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: نگاههای ریز و ظریف آن لب، مانند درخششی است که بر روی کشتزار میافتد و باعث شد تا در دل من آتشی مشابه آتش یاقوت روشن شود.
هوش مصنوعی: دل در این زمان به خاطر بیمبالاتیها و آزادیهای نابجا نگران نیست، چون وقتی که ماه قمر در آسمان است، درخت سرو استقامت و پایداری خود را دارد.
هوش مصنوعی: در نگاههای بیآلایش، ترس آن غزال وجود دارد، چرا که هر آینهای که از آن استفاده شود، باید آینهداری را در خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: عاشقانی که زخمهای عشق را تحمل میکنند، هرگز از آن سیر نمیشوند. درد و رنجی که از دوست میکشند، به دلیل زیبایی و دلربایی او، برایشان جذاب و شیرین است.
هوش مصنوعی: گلی بوده که از خاک روییده و به یاد عاشقان بیکس شکفته شده است، اگر هم شمعی در کنار آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من در زمان خودم به مانند سرو به وجود آمدم و با وجود اینکه بیثمر هستم، شگفتانگیز است که از این شرایط هم خوشحالم و بهاری زیبا را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نقد و نظر دیگران در امان باشد و با خود حفاظی تهیه کرده باشد، دیگر از زبان کسانی که نکتهسنجی میکنند، نمیترسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که توانسته است درون خود را بشناسد و از مشکلات زندگی عبرت بگیرد، میتواند اسرار و رموز جهان را در چشمانش ببیند.
هوش مصنوعی: شوق و ذوق تسخیر او چنان است که اشک از چشمانش میریزد. دام، در دشت عبرت، از شکار خوبی برخوردار بوده است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به گردن زعفران افتاده و در دل شاداب من جا گرفته است. این خزان، در دل خود طعمی از بهار زیبا دارد.
هوش مصنوعی: در غروب، صد کاسه خون در افق ناپدید میشود. هر کس که مانند خورشید در اوج اعتبار باشد، در این صحنه زیبا و دلانگیز غرق میشود.
هوش مصنوعی: کسی که فکر میکند در زندگیاش کنترل کامل دارد، از واقعیت غافل است؛ او نمیداند که حتی نبض قلبش به اختیار خودش نیست و حرکات بسیاری از او به طور ناخودآگاه انجام میشود.
هوش مصنوعی: این زمان ارزش و اعتبار خود را از دست داده است، در حالی که در گذشته اینطور نبوده و مورد احترام بوده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از مراقبت نفس خود غافل باشد، همانطور که هیچکس نمیتواند صبح را فراموش کند، به ویژه کسانی که به حساب روزها توجه دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.