جذبه مجنون سبک سازد ز تمکین سنگ را
در کف طفلان دهد پرواز شاهین سنگ را
می توان دل را به آهی کرد از غم ها سبک
یک فلاخن می کند آواره چندین سنگ را
بر گرانخوابان غفلت مهربان است آسمان
کز فروغ لعل باشد شمع بالین سنگ را
از خیال یار، دل شد کعبه حاجت مرا
نقش شیرین در نظرها ساخت شیرین سنگ را
کم نشد از گریه مستانه خواب غفلتم
سیل نتوانست کند از جای خود این سنگ را
از کمان نرم بر من زور چندین می رود
شیشه جانی های من دارد شلایین سنگ را
غوطه در خون می دهد دل را فروغ داغ عشق
می کند خورشید عالمتاب رنگین سنگ را
یک دل افسرده بی داغ از دم گرمم نماند
در بهار از لاله گردد چهره رنگین سنگ را
چون نباشد عید طفلان صحبت رنگین من؟
می کند مجنون من دست نگارین سنگ را
بر خمار سنگ طفلان صبر کردن مشکل است
می کنم بالین خود شب بهر تسکین سنگ را
از بدآموزان بود مستغنی آن پیمان شکن
نیست در سنگین دلی حاجت به تلقین سنگ را
بر دل بی رحم جانان بوی گل باشد گران
شیشه در بارست از نازکدلی این سنگ را
سختی ایام باشد بر سبک عقلان گران
کی کند دیوانه سرشار، تمکین سنگ را
بود اگر زین پیش صائب در گرانخوابی مثل
شد سبک از غفلت من خواب سنگین سنگ را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را
از شررپرواز خواهدگشت تمکین سنگ را
من به درد نارساییها چهسان دزدم نفس
میکند بیدست و پایی ناله تلقین سنگ را
از جسد رنگ گداز دل توان دید آشکار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.