کاسه سر را خطر از مغز پر جوش من است
عالمی زین باده سر جوش مدهوش من است
شعله ای کز یک شرارش طور صحرا گرد شد
سالها شد تا نهان در زیر سرپوش من است
موجه من نعل وارون می زند از پیچ و تاب
ورنه آن بحر گران لنگر در آغوش من است
می کنم از خرقه پشمینه وحشت چون غزال
نافه را خون در دل از فقر قباپوش من است
با خیال خود ز لذت ها قناعت کرده ام
اعتبارات جهان خواب فراموش من است
پشت بر کوه بدخشان است مخمور مرا
تا سبوی باده گلرنگ بر دوش من است
باده پر زور من آتش عنان افتاده است
خشت خم، چون ماه، گردون سیر از جوش من است
دشمن آتش زبان را در جگرگاه غرور
تیغ ها خوابیده از لبهای خاموش من است
می گذارد ناف از خورشید تابان بر زمین
گر فلک بردارد این باری که بر دوش من است
لاف تردستی ز روشن گوهران زیبنده نیست
ورنه از گرداب، دریا حلقه در گوش من است
شمع در فانوس می لرزد ز دست انداز من
گرچه در بیرون در چون حلقه آغوش من است
نیست از خار سر دیوار، گلشن را گزیر
نیش زهرآلود ارباب حسد نوش من است
پرده پوشی مجرمان را پرده داری می کند
چشم خود از عیب پوشیدن خطاپوش من است
می شود در حالت مستی حواسم جمعتر
موجه دریای می شیرازه هوش من است
سیر و دور هاله من از فلکها برترست
گر رود بر آسمان آن مه در آغوش من است
صائب از طبع روان آب حیات عالمم
تیره بختی های من نیل بناگوش من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات شاعر میپردازد. شاعر از وضعیت درونی خود و تأثیرات ناشی از خمر و باده سخن میگوید. او در دنیای متلاطم روحی، با تصاویری از شعلهها، دریا و کوهها، احساساتش را به تصویر میکشد. از یک سو، او به آرامش و لذتهای حاصل از مستی اشاره میکند و از سوی دیگر، به مشکلات و چالشهای زندگی خود، احساس تنهایی و غم نیز پرداخته میشود. در نهایت، این شعر ترکیبی از زیبایی و درد، آزادگی و قید را به نمایش میگذارد و نشاندهنده تأملات عمیق شاعر درباره زندگی و وضعیت خود است.
هوش مصنوعی: خطر از کاسه سر من برمیخیزد، زیرا ذهن پر از هیجان من است که جهانی را از شراب شوری که دارم، سرگشته و مدهوش کرده است.
هوش مصنوعی: شعلهای که از یک آتش سوزان به وجود آمده و سالهاست که در زیر پوشش من پنهان شده، تا سالها در دشت پراکنده شده و گم شده است.
هوش مصنوعی: من در میانهای پرچالش و متلاطم قرار دارم، اما در حقیقت تمام امکانات و منابع لازم را در اختیار دارم و میتوانم از آنها بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: در دل خود از فقر و تنگدستی احساس پریشانی میکنم، مانند غزالی که از خطر میترسد و در این حال، لباس پشمین بر تن دارم که احساس راحتی نمیکند.
هوش مصنوعی: من با خیال و سرگرمیام به لذتها راضی شدهام و دیگر به اعتبارها و شگفتیهای این دنیا فکر نمیکنم. خواب و رویاهایم از یادم رفتهاند.
هوش مصنوعی: من در حال چشیدن شراب هستم و کوههای بدخشان در پسزمینهام قرار دارند، در حالی که سبوی بادهای با رنگ زیبا بر دوشم است.
هوش مصنوعی: شراب قدرتمند من باعث شده است که کنترل زندگیام از دست برود، و همچون ماه که به دور خود میگردد، حال و احوال من هم به خاطر این شور و شوق در حال چرخش و تغییر است.
هوش مصنوعی: دشمن، زخم زبانش در عمق غرور من نهفته است، در حالی که تیغها از لبهای ساکت من به خواب رفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان این بار سنگین را که بر دوش من است بردارد، امکان دارد که سایهی خورشید تابان بر زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: حرفهای پر ادعا و تظاهر به مهارت، در شأن گوهرهای درخشان نیست. اما در واقع، من همواره در چالشها و سختیها مانند موجهای دریا، احساساتی عمیق و گسترده دارم.
هوش مصنوعی: شمع در جایی که میتابد به خاطر نوسانات من میلرزد، هرچند که در محیط بیرون مانند آغوشی امن و آرام به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در سر دیوار گلستان، خبری از خار نیست. به عبارت دیگر، در اینجا چیزی به نام حسادت و بدخواهی وجود ندارد. اما خود من با مشکلاتی چون زهر حسادت دیگران مواجه هستم و این وضعیت برای من سخت و تلخ است.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خطاها و عیوب دیگران باعث میشود که خودمان نیز در برابر عیبهایشان چشمپوشی کنیم و سعی کنیم این خطاها را بپوشانیم. به عبارت دیگر، گاهی اوقات ما به خاطر محبت یا دوستی، عیوب دیگران را نادیده میگیریم و سعی میکنیم آنها را حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: در حالت مستی، احساس میکنم که تمرکز بیشتری دارم و در واقع، شراب به من کمک میکند تا هوش و دقت بیشتری پیدا کنم.
هوش مصنوعی: حالت و ویژگیهای من از همه چیز در عالم بالاتر است، حتی اگر آن ماه به آسمان برود، باز هم در آغوش من خواهد بود.
هوش مصنوعی: از لطافت سرشت من، زندگی و شادابی جهان به دست میآید، ولی بدبختیهای من، مانند نیل در ابرویم، تاریکی و افسردگی را به همراه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شعله ی رسوایی منصور، خس پوش من است
مایه ی حلاجی او پنبه ی گوش من است
گر به دست من رسد پیمانه جام جم شود
همچو پیر دیر، معراج سبو دوش من است
انجمن از می تهی گشت و دماغم تر نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.