در بیابانی که خارش تشنه خون خوردن است
پای در دامن کشیدن گل به دامن کردن است
رزق ما چون شبنم از رنگین عذاران چمن
با کمال قرب، دندان بر جگر افشردن است
چون صدف دامن گره کردن به دامان گهر
در گریبان دشمن خونخوار را پروردن است
خو به عزلت کن که در بحر پر آشوب جهان
گوشه گیری کشتی خود را به ساحل بردن است
معنی نازک به آسانی نمی آید به دست
پیچ و تاب جوهر هر شمشیر از خون خوردن است
عمر در تمهید اسباب سفر ضایع مکن
توشه ای گر هست راه عشق را، دل خوردن است
نیست راهی از دل و دین باختن نزدیکتر
در قمار عشق هر کس را که میل بردن است
سر به جیب خامشی بردن درین آشوبگاه
از خم چوگان گردون گوی بیرون بردن است
از تأمل پایه معنی به گردون می رسد
سرفرازی نخل را صائب ز پا افشردن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرهم تیغ تغافل خون خود را خوردن است
بخیه این زخم، دندان بر جگر افشردن است
باده انگور کافی نیست مخمور مرا
چاره من باغ را بر یکدگر افشردن است
از سبکباری گرانجانان دنیا غافلند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.