گنجور

 
صائب تبریزی

خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم

ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم

در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

چون سایه مرغان هوا در سفر خاک

آزار به موری نرساندیم و گذشتیم

گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود

ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم

کردیم عنانداری دل تا دم آخر

گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم

در رشته کشیدند دگرها گهر جان

ما این عرق از جبهه فشاندیم و گذشتیم

هر چند که در دیده ما خار شکستند

خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم

یک صید ازین دشت به فتراک نبستیم

چون مهر همین تیغ رساندیم و گذشتیم

هر چند که در مد نظر بود دو عالم

یک حرف ازین صفحه نخواندیم و گذشتیم

فریاد که از کوتهی بازوی اقبال

دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم

صد تلخ چشیدیم ز هر بی مزه صائب

تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۳۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم

ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم

در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه