گنجور

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

با صنع تو هر مورچه رازی دارد

با شوق تو هر سوخته سازی دارد

ای خالق ذوالجلال نومید مکن

آنرا که بدر گََهَت نیازی دارد

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خواجه عبدالله انصاری
خیام

گرچه غم و رنج من درازی دارد

عیش و طرب تو سرفرازی دارد

بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک

در پرده هزار گونه بازی دارد

مهستی گنجوی

زلف تو چو آه من درازی دارد

خلق خوش تو بنده نوازی دارد

چشم خوش تو دوست از آن میدارم

کز منت سرمه بی نیازی دارد

همام تبریزی

زلفش سر کبر و سرفرازی دارد

زان کشتن عاشقان به بازی دارد

ای دل تو چه می‌شوی چنین در کارش

کار سر زلف او درازی دارد

نظام قاری

از بندقی انکه سرفرازی دارد

روز طربش رو بدرازی دارد

ایصوف مشو غره بخندیدن شرب

(گو با تو سر دو البازی دارد)

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه