گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

از هجر تو ابر چشم باران ریز است

بر جان و دلم غم تو آتش بیز است

هجر تو بلا فزا و شور انگیز است

این هجر نه وصل روز رستاخیز است

عطار

چیزی که ورای دانش و تمییز است

چون هر چیزش مدان که چیزی نیز است

بودیست که بودها در او نابود است

چیزی است که چیزها در او ناچیز است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

هم عابد و هم زاهد و هم خونریز است

خونریزی او خلاصهٔ پرهیز است

خورشید چو با بنده عنایت دارد

عیبی نبود که بنده بیگه خیز است

مجد همگر

هم زلف سمن سای تو عنبر بیز است

هم لعل گهرزای تو شکرریز است

دیدار دل آرای تو جان افروز است

وآواز مبارک تو عیش انگیز است

میرداماد

در هجر تو پیمانه غم لبریز است

پرویزن دیده بی تو محنت بیز است

شعله ز تنم بجای مو میروید

این شور زمین غم چه آتش خیز است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه