ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۱ دارم سر آنکه امشب آیم به برت تا لب به لبت بر نهم و بر به برت تو پای نهی ز ناز بر چشم ترم من سر نهم از نیاز بر خاک درت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر آرزو دارد که امشب به پیش معشوق برود و لبانش را بر لبان او بگذارد. او در این شعر از ناز و نیاز صحبت میکند، به طوری که معشوق با ناز پایش را بر چشم شاعر میگذارد و شاعر در عوض از نیاز خود بر خاک درگاه معشوق سر خم میکند.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم امشب به کنارت بیایم تا لبم را به لبت بگذارم و از زیباییت لذت ببرم.
هوش مصنوعی: اگر تو پای خود را به آرامی بر چشمان گریان من بگذاری، من از محبت و نیازم سر را بر خاک درگاه تو میگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته خجل ماه فلک از نظرت
شد تیره شکر زان لب همچون شکرت
نائی بر من تا که بگیرم ببرت
شرط آنکه بود دیده من رهگذرت
ای خواجه محمد ای محامد سیرت
ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت
پیدا به شما دو تن سه اصل فطرت
ز آن روی سخا از تو و علم از پدرت
سیاره به خدمت سپرد خاک درت
خورشید که باشد که بود تاج سرت
شد هر دو جهان به بندگی تو مقر
چونان که به بندگی جد و پدرت
گر سایهٔ من گران بود در نظرت
من رفتم و سایه رفت و دل ماند برت
هم زحمت من ز سایهٔ من برخاست
هم زحمت سایهٔ من از خاک درت
باطل بینم به سوی کعبه سفرت
بی حاصل بینم سفر پرخطرت
اینجا که نشسته ای درِ دل بگشا
تا یار در آن لحظه درآید زدرت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.