کهتر و مهتر از وضیع و شریف
همه از روزگار رنجورند
دوستان گر به دوستان نرسند
اندر این روزگار معذورند
ترکان تو وشاق خورشید
شمشیر زن وفلک سوارند
در بزم چو لاله دلگشایند
در رزم چو شیر پایدارند
در مجلس لهو جان فزایند
در حالت حرب جان نثارند
از پرده لعب گر به ناگاه
بر ماه فلک نظر گمارند
صد تیر به یک کمان نهاده
در دامن آسمان شمارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.