اگر پیشتر در گنجینه یا پیشخان خوانشگران گنجور نامنویسی کردهاید میتوانید با همان اطلاعات کاربری به گنجور وارد شوید.
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ورود به گنجور
از بهر دل یکی به دست آوردن
مطبوع نباشد دگری آزردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای به دست آوردن چیزی که مورد علاقهمان است، نباید به دیگران آسیب برسانیم یا آنها را ناراحت کنیم. به عبارت دیگر، باید به احساسات و حقوق دیگران احترام بگذاریم.
# از بهر دل یکی به دست آوردن مطبوع نباشد دگری آزردن
# از بهر دل یکی به دست آوردن
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دل یکی، نباید کسی دیگری را آزرده خاطر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزار ترا گرچه نهادم گردن
غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن
از محتشمی نیست مرا آزردن
تو محتشمی مرا چه باید کردن
یارب گل دینم از پژمردن
در عصمت خود دار گه جان بردن
در دل دارم میوه دل پروردن
ایمن کنم از خزان کافر مردن
ای دل چو نمینهد سپهرت گردن
نتوان به خروش و زور بخت آوردن
بر من چه بود جز که به کف خون خوردن
دیگر چه کنم دلا چه دانم کردن
ای دل غم را نهاد باید گردن
خو با غم روزگار باید کردن
شادی چه کنی که آن بعمری باشد
غم خور که همه وقت توانی خوردن
ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن
تا کی ز سر زلف تو غارت کردن
چون من دو هزار عاشق بی سر و بن
هر دم سر زلفت فکند در گردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای به دست آوردن چیزی که مورد علاقهمان است، نباید به دیگران آسیب برسانیم یا آنها را ناراحت کنیم. به عبارت دیگر، باید به احساسات و حقوق دیگران احترام بگذاریم.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دل یکی، نباید کسی دیگری را آزرده خاطر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزار ترا گرچه نهادم گردن
غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن
از محتشمی نیست مرا آزردن
تو محتشمی مرا چه باید کردن
یارب گل دینم از پژمردن
در عصمت خود دار گه جان بردن
در دل دارم میوه دل پروردن
ایمن کنم از خزان کافر مردن
ای دل چو نمینهد سپهرت گردن
نتوان به خروش و زور بخت آوردن
بر من چه بود جز که به کف خون خوردن
دیگر چه کنم دلا چه دانم کردن
ای دل غم را نهاد باید گردن
خو با غم روزگار باید کردن
شادی چه کنی که آن بعمری باشد
غم خور که همه وقت توانی خوردن
ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن
تا کی ز سر زلف تو غارت کردن
چون من دو هزار عاشق بی سر و بن
هر دم سر زلفت فکند در گردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.