گنجور

 
ابوالفرج رونی

با مال جود خواجه بکین باشد

وز جود مال خواجه حزین باشد

آسان از او به رزق رسد هر کس

بخشنده خدای چنین باشد

پیش دل غنی و کف رادش

دریا فقیر و ابر ضنین باشد

عطر نسیم خلقش گرد آید

در ناف آهوئی که به چین باشد

بر شاخ نظم و نثر بر طبعش

سحر حلال و در ثمین باشد

نقش یقین گمانش چنان بیند

گوئی گمانش عین یقین باشد

عامر کند خراب زمین رایش

بنگر که رای او چه رزین باشد

کاندر حیات خاک خراب او

چون نفخ صور بازپسین باشد

بختش مزاج خاتم جم دارد

دنیا و دینش زیر نگین باشد

گر زین همتش بکشد نفسی

بر شیر آسمانش زین باشد

صعبا صهیل مرکب او صعبا

در حق او زبر طنین باشد

که از صدای او به انین آمد

آری صداش جفت انین باشد

هم تک او براق بهشت افتد

گر شیر یال و گور سرین باشد

تا بازمان ثبات زمین بینی

تا در مکان قرار مکین باشد

بر وی سوار باد ابونصری

کز دین پاک ناصر دین باشد

«بروی به تخت باد سرافرازی

کش تخت آسمان به زمین باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode