گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

از اهل بیضا و آن از بلاد فارس است. کنیت جناب شیخ ابوالمغیث و لقبش منصور. شیخی است بین الخواص و العوام مشهور. ارادت به شیخ عمر بن عثمان مکی خلیفهٔ شیخ جنید بغدادی داشته. در همهٔ کمالات عَلَم کمال افراشته. شیخ شبلی گفته که من و حلاج هم مشربیم اما مرا اظهار دیوانگی خلاص ساخت و او را عقل در بلا انداخت. شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ فرید عطار و مولوی معنوی و جمعی کثیر از اعاظم این طایفه وی را ستوده‌اند و بعضی انکار نموده‌اند. احوالات غریب و کرامات عجیب از وی در کتب مسطور است و بعضی خود مشهور است.شیخ ابوعبداللّه بن محمد الخفیف که به شیخ کبیر شهرت نموده، گفته است که چون شیخ منصور را به سبب کلمهٔ مشهور محبوس نمودند روزی پیش وی رفتم گفتم: که از این سخن باز آی تا خلاصی یابی. فرمود: آن که گفته عذر خواهد. غرض، در سنهٔ ۳۰۹ دست و پای شیخ را قطع کرده در باب الطاق بغداد بر دار زده تیر باران کردند. بعد سوختند و خاکسترش را بر باد دادند.

نظم

روا باشد اناالحق از درختی

روا نبود چرا از نیک بختی

و کتاب نورالاصل و کتاب جسم الاکبر و کتاب جسم الاصغر و کتاب بستان المعرفة و طاسین الازل از آن جناب است و فقیر هیچ یک را تاکنون ندیده‌ام. تیمناً و تبرکاً چند بیت از افکار ابکار او نوشته شد:

اَنا اَنا أمْاَنْتَ هَذَا اِلَهینِ

حاشایَ حاشایَ مِنْاِثْباتِکَ اثْنَیْنِ

هُویَّتی هَلَک فِی لائِیَّتی أَبَداً

کُلٌّ عَلَی الْکُلِّ تَلْبِیْسٌ بِوَجْهَیْنِ

فَأَیْنَ ذَاتُکَ عَنِّی حَیْثُ کُنْتُ أَرَی

فَقَدْتَبیَّنَ ذاتِی حَیْثُ لابین

وَنُوْرُ وَجْهِکَ مَفْقُودٌ بِناظرتِی

فِی ناظِر الْقَلْبِ أمْفِی ناظِرِ الْعَیْنِ

بَیْنِی وَبَیْنَکَ اِنّی یُنازِعُنی

فَارْفَعْبِلُطْفِکَ اِنِّیٌّ مِنَ الْبَیْنِ

وَاللّهِ مَا طَلَعَتْشَمْسٌ وَلا غَرَبَتْ

إلا وَذِکْرُکَ مَقْرُوْنٌ بِأنْفاسی

وَلا ذَکَرْتُکَ مَحْزُوناً وَلافَرِحاً

إلّاوَأَنْتَ مُنَی قَلْبِی وَوَسْواسِی

وَلا جَلَسْتُ اِلَی قَوْمٍ أُحَدِّثُهُمْ

اِلّا و أنْتَ حَدِیثْی بَیْنَ جُلاَّسِی

وَلا هَمَمْتُ بِشُرْبِ اِلْماءِ مِنْعَطَش

اِلّاَ رأَیْتُ خَیالاً مِنْکَ فِی الْکاسِی

٭٭٭

کَفَرْتُ بِدِیْنِ اللّهِ وَالْکُفْرُ واجِبٌ

لَدَیَّ وَعِنْدَ المُؤمنینَ قَبِیْحٌ