الهی سوختم بیغم الهی
کرامت کن نم اشکی و آهی
چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان
شود دامان ازو رشک گلستان
چه آه آهی که چون از دل زند سر
بسوزاند دل یاقوت احمر،
دل بیعشق بر جان بس گران است
سر بیشور مشتی استخوان است
تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق
تو را حور و مرا گور و کفن عشق
ز عشق از هر چه برتر میتوان شد
خدا گر نه، پیمبر میتوان شد
اگر یزدان پاک از لات عشق است
جهان را قاضی الحاجات عشق است
نداند عقل راه خانهٔ عشق
که عقل کل بود دیوانهٔ عشق
خراب عشق آبادی ندارد
بد و نیک و غم و شادی ندارد
نداند دوست از دشمن گل از خار
برش یکسان بود تسبیح و زنار
ز لذتهای عٰالم گر کنم یاد
به جز خون جگر چشمم مبیناد
مبادا مرهم داغم جز آتش
رضی خواهی بعٰالم گر دلی خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر از سوختن خود به خاطر عشق صحبت میکند و به اشک و آههایی که از دل برمیخیزد و تأثیر آن بر وجودش میپردازد. او عشق را برتر از هر چیز دیگر میداند و به این حقیقت اشاره میکند که عقل نمیتواند درکی از عشق داشته باشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق موجب درد و رنج است و لذتی جز عذاب ندارد. عشق تنها چیز حقیقی در زندگی است که همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد، چه خوب و چه بد.
هوش مصنوعی: خدایا، من به خاطر غم و اندوه در درونم سوختهام. تنها خواهش من این است که با کرامت و بزرگواری خود، به من اجازه دهی یک اشک و آهی از دل بزنم.
هوش مصنوعی: هر اشکی که از چشمان بریزد، مانند گلی زیباست که دامن را به زیبایی و حسادت گلستان مزین میکند.
هوش مصنوعی: آه و نالهای که از دل بلند میشود، چنان سوزانی دارد که حتی دل الماس سرخ را میسوزاند.
هوش مصنوعی: دل بدون عشق بسیار سنگین و طاقتفرساست و سر بدون احساس، فقط یک توده بیجان است.
هوش مصنوعی: تو در بهشت جا داری و عشق تو سرشار از زیبایی است، اما من در دنیای عشق، به سوی اندوه و مرگ میروم.
هوش مصنوعی: از عشق میتوان به بالاترین درجات رسید، حتی به مقام خداوند، و اگر نه، میتوان به جایگاه پیامبری دست یافت.
هوش مصنوعی: اگر خداوند متعال عشق را از جانب خود هدیه داده باشد، پس این عشق است که نیازهای جهان را برآورده میکند و به همه چیز معنا میبخشد.
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند به درستی مسیر عشق را بشناسد، زیرا حتی عقل کامل نیز در برابر عشق دچار دیوانگی میشود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به هیچ نتیجهای نمیرسد و در آن نه خوبی وجود دارد و نه بدی، نه غم است و نه خوشحالی.
هوش مصنوعی: دوست و دشمن برای او تفاوتی ندارند و او نمیتواند میان زیبایی و زشتی تفکیک قائل شود. برای او هر دو یکسان است، همانطور که تسبیح و زنار از هم تمایز ندارند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم یاد لذتهای دنیا را به خاطر بیاورم، تنها چیزی که میبینم اشک و خون دل من است.
هوش مصنوعی: مبادا که درمان درد من تنها آتش باشد، اگر دل تو شاد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.