گنجور

 
رهی معیری

آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟

آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟

سیمین و تابناک بود روی مه ولی

سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟

دارد لبی که مستی جاوید می‌دهد

مینای می کجا و لب نوش او کجا؟

خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی

آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟

بی‌سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟

بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟