تُویی تِذَرْوْوُ کُوکوُ شَهْبٰازوُ کُوتِرْ
زِبَرْجَدوُ اَلْمٰاسوُ فیروزِهوُ زَرْ
تُویی خُوبُونِ مِصْروُ بُتٰانِ آزَرْ
چِهْ حُورْ چِهْ پَری نُومْ، تِهْ کَمینِهیِ دَرْ
تِهْ دَسْتِ مُبٰارِکْ، کَنِّهْ خَیْبَرِ دَرْ
تِهْ نُومِ مِبٰارِکْ زَنِّهْ سِکِّهیِ زَرْ
تَهْ نُورِ مِبٰارِکْ کِهْ مِعْرٰاجْ کَشِهْ پَرْ
خِدٰا جِهْ شٰاهی دٰاری، بِنُوکُومِهْ دَرْ
اَولٰادِ کٰاوُوسْ، شیرِ جَنْگی دِلٰاوَرْ،
یَلُونِ رُسْتِمْ، اِسْتٰانِنِهْ بِهْ تِهْ دَرْ،
دَوْلِتْ بِهْ تُو بَوِّهْ هَمْ اِقْبٰالْ تِهْ یٰاوَرْ
بِهْ تِهْ دَرْگَهْ شٰاهُونْ هُونِیٰا بُونْ شِهْ سَرْ
زُهْرِهْ تِهْ ثِنٰاخُونِهْ، مِرّیخْ تِهْ چٰاکِرْ
تِهْ حِشْمِتْ حَیْروُنْ بُوئِنْ فَغْفُوروُ قَیْصَرْ
اَمیرْ گِنِهْ: سَرْ دِمِّهْ دَرگٰاهِ دٰاوَرْ
هَسْتْمِهْ بِهْ دِلْ و جٰانْ مِنْ غِلُومِ حَیْدِرْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تو تذرو، کبک و شهباز و کبوتری / زبرجد و الماس و پیروزه و زری
تویی مانند خوبان مصر و بتان آزر / چه حور و چه پری نام، کمترین بندهی درگاه تو هستند
دست مبارک تو، در خیبر را از جای میکند / بهنام مبارک تو سکّهی زر زده میشود (نام مبارک تو عامل سکهی زر است)
نور مبارک توست که تا معراج اوج میگیرد / امیدوارم از جانب خداوند، پادشاهی به کام تو تازه و شاداب باد!
اولاد کاووس، شیر جنگی دلاور، / (پهلوانانی چون رستم) پهلوانان رستم، در آستانهی تو به خدمت ایستادهاند
دولت به کام و بخت یاور تو باد! / و به درگاه تو، شاهان سر بر خاک نهند (نهاده باشند)
زهره ثناخوان و مریخ چاکر تو باد / از بزرگواری تو فغفور و قیصر در شگفتی هستند
امیر میگوید: من سرم را به درگاه خداوند نثار میکنم / و به دل و جان بندهی حیدر (علی) هستم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.