دَرْ آمُوویهٰارْ، وَلْگْ بَکِرْدْ گیتی سٰاجْ
بَوِرْدْ زِمِسْتُونْ، هَرْ چی دٰاشْتِمِهْ تٰارٰاجْ
هَلی بِهْ خِشی دَوِسْتِهْ چٰادِرِ عٰاجْ
اِنٰارْ بِهْ خِشِهْ سَرْ هُونِیٰا تُرْکِ تٰاجْ
اِسْتٰا بیمِهْ سی گِسْفِنْدْ هِدٰامِهْ تِهْ بٰاجْ
چِشْ هٰازُومِهْ تِهْ مَخْمِلْ دیمْ هٰاکِنِمْ مٰاجْ
مِهْ شیرینْ زِبِونْ دُوسْتِ خِجیرِهْ مِزٰاجْ
سَرْدِمِّهْ فِدٰا، گِسْفِنْدْ پِیُونْ بِهْ تِهْ بٰاجْ
هَمِهْ دِلْ تِنِهْ تیرْ بَخِرْدْ، کِنِّهْ آمٰاجْ
مِهْ زَخْمِهْ دِلْرِهْ، نِمِکْ پٰاجِنّی بِپٰاجْ
مِهْ دِلْ بٰا تُوئِهْ، هَرْگَهْ دِگٰارْدِنِّهْ مٰاجْ
زَنّی تُو عِشْقِ تیروُ، نِدٰارْمِهْ عِلٰاجْ
کَیْ بُومْ بِهْ دِعٰا، دُوسْتِ اَبْروُ سییُو فٰاجْ
مِهْ زَخْمینِهْ دِلْ دیگِرْ نَکِرْدی عِلاجْ
اُونْ کُوکِهْ تِنِهْ چیرْ بَدی آدِمیزٰاجْ
سَرْگِرْدُونِهْ اُونْ کُووُ نِدٰارْنِهْ عِلٰاجْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بهار فرا رسید، صفحهی (گسترهی) گیتی، سبزه و برگ به بار آورد / زمستان هرچه داشتم به تاراج برده است
آلوچه به شادمانی چادر عاجگون پوشیده است. / انار، تاج تُرک بر سر خویش نهاد
ایستادگی کردم (ایستاده بودم) و گوسفند بسیار برای تو به باج دادم / چشم بر هم میزدم [منتظر ماندم] تا چهره مخملین تو را…
ای دوست شیرین زبان و نیکنهاد من! / سرم را مانند گوسفند فدایی، در راه تو به باژ میدهم
تیر تو به تمامی دلم خورده و آماس (ورم) کرده است / بر دل زخمینم نمک میپاشی، بپاش!
دل من با توست، هر گاه کژروی کند، / تو به تیر عشقش میزنی و چارهای ندارم
ای دوست سیه ابرو، تا به کی دست به دعا باشم؟ / آخر دل ریشناک مرا درمان نکردی!
ای آدمی زاده! آنکس که روی تو را دید / سرگردان آن روی است و چارهای ندارد
هوش مصنوعی: در گوشهای از زمین، وقتی زمستان میآید، هر چیزی را که داشتم، از من میگیرد.
هوش مصنوعی: آیا به خودت مینازی که با تاج زرین بر سرت، در آتش بیخیالی میسوزی؟
هوش مصنوعی: باید به ملاحظه و دقت در کارها اقدام کرد و از هر گونه اشتباه پرهیز نمود. در جهانی که در آن هستیم، مسائل و چالشها به گونهای است که نیازمند تفکر و تأمل است و نباید از آنها غافل بود.
هوش مصنوعی: عزیزم، شیرین زبانیات را دوست دارم؛ مزاج من سرد است و فدای تو میشوم، چون گوسفند به پای تو قربانی شده است.
هوش مصنوعی: همه دلها تیر میخورند، گویی که آمیزهای از زخمها در دل آنها وجود دارد، هرگز پدری را نادیده نگیرید.
هوش مصنوعی: دل من همیشه با تو است، هرگز دگرگونی در آن نمیتوانم تصور کنم. عشق تو برای من درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: کیست که در دل دعایی بکند، در حالی که دوست ابرویش را نمیبیند و زخمهایش را دیگر به درمان نمیرسد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بداند که چه کار میکند، در زندگی دچار سردرگمی نخواهد شد، اما اگر ندانسته عمل کند، هرگز درمانی برای مشکلاتش نخواهد یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.