امیر گنه: عالمْ ره بروتمهْ جویی
سنگ ره سَرینْ کردمهْ درازه شویی
آدمْ مثلِ گَندمْ، فلک آسیویی
یکوارْ وینّی که سَنگْ به سرِ سَنگْ سُویی
ناکَسْ دارمه که ته پیش پیه وشویی
ناکسْ دارمه که مه رازه ره ته دَرْ گویی
ته زَخْمی شکارْ بیمه که تیرْ بَزویی
به سَرِ شکارْ نمُویی، گتی گویی
دوستِ خنهْ ره دورْ کردمهْ خارْ نَرویی
غمزه کردهْ که، خارْ به منه لینگْ شویی
شه قَدمْ ره مه دیده دینگنْ برویی
خارْ رهْ دورْ کمّهْ تٰا دَرْدْ ته پا (لینگْ) نشویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: جهان را به یک جو فروختم / شبهای دراز، سنگ را بالش خود میکردم
آدمی مانند گندم و فلک چون آسیاب است / یکباره میبینی که سنگ بر سنگ میساید
نه کسی را دارم که به نزد تو آمد و رفت کند / و نه کسی را دارم که رازم را به تو بگوید (نجوا کند)
شکار زخمخوردهی تو بودم که به تیرم زده بودی / به سروقت شکار نیامدی، میگفتی که گاو است (لمیده)
دور سرای یار را دیوار میکردم که خار نروید / زیرا ناز میکرد که «خار به پای من میخلد» (به پایم میرود)
گام در دیدهی من بنه و بیا / خار را دور میکنم که درد به پای تو اصابت نکند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.