ختا و ختن تا هندوستون پائین
اون دشت قبچاق و سرحدِّ مدائین
سی اَرْمُونْ به مهْ دلْ دَرهْ اولاً این،
تنِ دوستْ رهْ دَرْ هَیرم سَر تا به پائین
زمونه به خشمه، شو و روزْ هزار کین
به ته گِتِمهْ: مه روزگار بَوی این
ایرون تا به تورون همه جا بَوی این
ته ناز که زیاد بَیّهْ سَرْ اُورِهْ شاهین
تو دونّی که تنه مِهْرْ به دل دارمه یا کین
تو دونّی که بَوْتنْ بنیٰارْمهْ با این
شه، مه مردنِ ورْمن ننالمّه دونین
تنه ندییِنْ طاقتْ ندارمه، آه این!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ختا و ختن تا انتهای هندوستان / تا آن دشت قبچاق و مرز مداین
بسی آرزو در دل من است اولاً اینکه، / اندام دوست را سر تا پا دربر گیرم
زمانه با هزار کینه شب و روز با من به خشم رفتار میکند / به تو میگفتم که روزگارم اینگونه شده است
ایران تا توران همه جا اینگونه شد (به من) / ناز تو زیاد شد، شاهین میزانگر (ترازو) به پایین میآید
تو میدانی که مهر یا کین تو را به دل دارم / تو میدانی که با این حال یارای گفتن ندارم
بدانید که برای مردن خویش نمینالم / آه من از این است که تاب ندیدن تو را ندارم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.