بِهْ عٰاشِقْ کُشی دُوسْتْ چِشْمُونْرِهْ سییُو کِرْدْ
بَریتِهْ اَنْدی خینْ کِهْ دَشْتْرِهْ دِرْیُو کِرْدْ
بِهْ غَمْزِهْ دِ عٰالِمْرِهْ یِکی دَمْ هُو کِرْدْ
هَرْ کَسْ سَر (زَرْ) وُ مٰالْ دٰاشْتِهْ، تِنِهْ عِشْقْ دَوْ کِرْدْ
سی خِنِهْرِهْ تِهْ جٰادوُی چِشْ سییُو کِرْدْ
عٰاشِقْ کُشی وَرْ، مُژِهْهٰا رِهْ سییُو کِرْدْ
تِهْ زَنْجیرِ زِلْفْ تٰا خَموُ پیچوُ تُو کِرْدْ
هِزٰارْ عٰاشِقِ رُوُشِنِهْ روُزْرِهْ شُو کِرْدْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دوستم چشمانش را برای عاشقکشی، سیاه کرد / آنقدر خونها ریخت که دشت را تبدیل به دریا کرد.
به ناز و کرشمه دو جهان را به یک دم ویرانه ساختی (مسخر ساختی) / هر کس که جان (زر) و مال داشت، برای عشق تو فدا کرد (در راه عشق تو داد)
جادوی چشم تو، بسیار کسان را خانه سیاه کرد / [و دوست] برای عاشقکشی، مژهها را سیاه کرد
زنجیر زلف تو (سلسلهی موی تو) هنگامی که به خم و پیچ و تاب افتاد / روز روشن هزار عاشق را به شب تیره تبدیل نمود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.