مشکینْ کلاله که گِل سَرْوی داره
چکّه چکّه وی کٰانِ مرْوٰاری داره
مرْواری بیحدّه که حَمُّوم بواره
همچنین حَمُّوم که اینْ اَنعامْ ره داره
بسی مفتخر بُو ئه اُونْ حَمُّوم، باره
سزاوارْ نیه به هر نفیسْ ره خواره
امیر گنه: یارون، قیمت نیه مه یاره
مه دوستْ به دْ لُو دارْنه شَکّر خرواره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
زلف مشکین را بر چهرهی گُلگون فروهشته / چکّه چکّه (قطره قطرهی) آن مروارید کانی است که در بر دارد
مروارید بسیاری است چنان قطرات که از سقف حمام فرو میریزد / همچنین گرمابهای که از اینگونه نعمات، هدیهها برخوردار است
آن حمّام قرین افتخار میشود، باری / شایستهی هر نفیس، نانفیس (خواری) نیست
امیر میگوید: یاران! یار من قیمت ندارد / دوست من در دو لبش خرواری شکر دارد
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.