گنجور

 
اوحدی

ازین گفتن، خدایا، شرم دارم

و زان حضرت به غایت شرمسارم

ز فیض خود دلم پر نور گردان

زبانم را ز باطل دور گردان

ضمیرم را ز معنی بهره ور کن

خیال فاسد از طبعم بدر کن

مرا توفیق نیکو بندگی ده

دلم را زنده دار و زندگی ده

ز خود رایی تبه شد کار ما را

خداوندا، به خود مگذار ما را

گناه هر که در عالم بیامرز

و زان پس اوحدی را هم بیامرز