غزل شمارهٔ ۸۳۰
دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی
مراد خویشتن از روزگار بستدمی
کجاست از لب شیرین یار تریاکی؟
که داد از آن سر زلف چو مار بستدمی
گر او نه با من بیچاره رستمی کردی
به زورش از کف اسفندیار بستدمی
اگر ز روی چو گل پرده بر گرفتی دوست
به خون لاله خطی از بهار بستدمی
لب چو شکر او گر شکار من گشتی
مراد خاطر ازو آشکار بستدمی
ز لعل اوستدم بوسهای به طراری
و گر به طیره نرفتی هزار بستدمی
دلش بدادم و گفتم: شمار کن بوسه
بجست ورنه منش بیشمار بستدمی
اگر چه شرم همی داشت، من به بیشرمی
چه بوسها که از آن شرمسار بستدمی!
ز بهر بوسه در آورده بودمش به کنار
اگر چنانکه نکردی کنار، بستدمی
بر اوحدی اگر آن بیوفا نکردی زور
مراد این دل مسکین زار بستدمی
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.