ای که دیگر بیگناه از من عنان پیچیدهای
دشمنی کردی روی از دوستان پیچیدهای
زور بر ما ناپسند آمد که از روی قیاس
پنجهٔ مسکین و دست ناتوان پیچیدهای
گر به سالی یک سخن با ما بگویی از دروغ
راست پنداری درو رمزی نهان پیچیدهای
آشکارا دی فرستادی دعایی نزد من
زیر هر حرفیش دشنامی نهان پیچیدهای
نامهای دوشم فرستادی به نام آشتی
چون به دیدم، بیست جنگش در میان پیچیدهای
التماس بوسهای کردم شبی، رفتی به خشم
وین نهان عمری برآمد تا در آن پیچیدهای
زلف و رویت جانب ما گوش میدارند و تو
زلف را زین تاب دادی، روی از آن پیچیدهای
قصه ها دارم، ولی نتوان نمودن پیش تو
کاوحدی را دم فرو بستی، زبان پیچیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.