ای داده روی خوب تو از حسن داد دیده
ایزد ز آفرین فراوانت آفریده
چون ذره در هوای تو خورشید آسمانی
بسیار در فراز و نشیب جهان دویده
گل در میان باغ به دست نسیم صد پی
از یاد چهرهٔ تو به خود جامه بر دریده
بیرنگ و سرمه خم ابروی عنبرینت
صد باره چهرهٔ نقاش چین بریده
بالای چو بید و رخ چو یاسمینت
خار خلاف در جگر سرو و گل خلیده
بر عارضت نشان عرق در بهار گویی
از شبنمت قطره به گلبرگ چکیده
ترکان چشم شوخ ترا ساحران غمزه
در طاق ابروان تو سرمست خوابنیده
از گلبن رخ تو دل حیران گشتهٔ من
صد نوک خار خورده، یک برگ گل نچیده
پیش نگار بسته سرانگشت بر خضابت
مرد نگارگر انگشتها گزیده
دندان عاشقان به زنخدان سادهٔ تو
ای کاج! میرسید، که سیبست بس رسیده
دانی که: چند محنت و رنج و بلا کشیدم؟
زان چشم شوخ ساحر ترکانه کشیده
حال دلی که گفتن آن ناگزیر باشد
من گفته بارها و تو یک بار ناشنیده
بر بندگان خویش نگاهی بکن به رحمت
ای اوحدیت بنده و آن بنده زر خریده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ایزد از لطافت محضت بیافریده
واندر کنار رحمت و لطفت بپروریده
لعلت به خنده توبهٔ کروبیان شکسته
جزعت به غمزه پردهٔ روحانیان دریده
بر گلبن اهل چو تو یک شاخ ناشکفته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.