گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اوحدی

آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین

انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین

روی سیاه چرده و زلف سیاه کار

چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین

در باغ عارضش ز برای شکار دل

زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین

با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی

یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین

گرد میان لاغر آن خان نیکوان

پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین

از دست زلف هندوی او جور می‌برم

بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین

مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار

با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین