آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین
روی سیاه چرده و زلف سیاه کار
چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین
در باغ عارضش ز برای شکار دل
زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین
با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی
یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین
گرد میان لاغر آن خان نیکوان
پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین
از دست زلف هندوی او جور میبرم
بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین
مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار
با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.