تا برگذشت پیشم باز آن پری خرامان
نقش مرا فرو شست از لوح نیک نامان
ای همرهان، به منزل گر بازگشت باشد
با قوم ما بگویید احوال دل به دامان
زین پیش جمع بودم و اکنون نمیگذارد
دستم به کار دانش، پایم بزیر دامان
خواری کند پیاپی و آنگاه بر چه دلها؟
یاری کند دمادم و آنگاه با کدامان؟
در آتشم بسوزد هر ساعتی ولیکن
بیحاصلست گفتن اسرار خود به خامان
ذوق تمام دارد گفتار من ولیکن
نیکو نمینشیند در طبع ناتمامان
روزی رقیب خود را گر بر گذر بینی
چندین لگد مزن، گو، در کار پست نامان
ای اوحدی، چه جویی از عشق نام نیکو؟
کز عشق هیچ کس را کاری نشد به سامان
از جور او شکایت چندین مکن، که این جا
بسیار جور بینی از خواجه بر غلامان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.