چه رویست این؟ که حیرانند ازو حوران
چنین شیرین نباشد در سپاه خسرو توران
دلم نزدیک آن آمد که: از درد تو خون گردد
ولی پوشیده میدارم نشان دردش از دوران
بخندی چون مرا بینی که: خون میگریم از عشقت
ز مثل این خرابیها چه غم دارند معموران؟
چو شاخ گل ز رعنایی به هر دستی همی گردی
دریغ آمد مرا شمعی چنین در دست بینوران
تو چندین شکر از تنگ دهان خود فرو ریزی
ندانستی که: از گرمی بجوش آیند محروران؟
طبیب خفتهٔ ما را همی باید خبر کردن
که: امشب ساعتی بر هم نیامد چشم رنجوران
ز نوش حقهٔ لعل تو چون شهدی طلب داردم
رقیبانت همی جوشند گرد من چو زنبوران
نظر بر منظر خوب تو تا کردم، دل خود را
تهی میدارم از سودای دلبندان و منظوران
مدار از اوحدی امید دینداری و مستوری
که عشقت پرده بر خواهد گرفت از کار مستوران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان گردن کشی گردون برون نارد بصد دوران
نه از روم و نه از تازی نه از ایران نه از توران
بیا ای شهره در عشقت به شهر حسن مشهوران
که هم منظور شاهان بینمت هم شاه منظوران
خمارآلودم از چشمت لب خالی ز خط بنما
که باشد باده صافی علاج رنج مخموران
چه استغناست این یارب که نی پروای نزدیکان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.