یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان
قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن
وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان
گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟
گردنده گشته ساقی و آن گه کدام گردان؟
ساغر ز سیم ساده با آب لعل دایر
مجمر ز زر پخته با عود خام گردان
غیر از تو هیچ کامی در خورد نیست ما را
بخرام و عیش ما را زان رخ تمام گردان
شام سیاه ما را چون صبح کن ز چهره
صبح سفید دشمن از غصه شام گردان
من باده با تو خوردن کردم حلال بر خود
گو: خویش را همی کش، بر ما حرام گردان
تشریف ده زمانی، ای ماه و اوحدی را
هم سر به چرخ بر کش، هم نیک نام گردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جمع یاران و دوستداران اشاره میکند که دور هم جمع شدهاند و از قدردانی و خوشگذرانی میگویند. او از زیبایی و لطف معشوق میگوید که باید برایشان شادی و عیش بیاورد. شاعر همچنین به تبدیلی از شب به روز و روشنایی زندگی اشاره میکند و از بادهنوشی و لذتهای لحظه حال میگوید. در نهایت، او از معشوق میخواهد که لحظاتی را به آنها اختصاص دهد و نام نیک او را در دلها ماندگار کند.
هوش مصنوعی: دوستان و یاران دور هم جمع شدهاند و موسیقیدان همیشه با صدای دلنشینش در حال نواختن است و ساقی دائم مشغول سرو نوشیدنی است.
هوش مصنوعی: گروهی در انتظار هستند، اینجا لحظهای بمان و با محبت خود، این گروه را خوشحال کن.
هوش مصنوعی: آن که آغاز به نوازندگی کرده، دیگر چه شنیدنی میخواهد؟ و آن که حالا به سروکله زدن با شراب پرداخته، پس دیگر چه چرخاندنی مدنظرش است؟
هوش مصنوعی: یک جام ساده از نقرهای که درونش با آب لعلین پر شده، و مجمری ساخته شده از زر خالص با عودی خام داخلش در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: جز تو هیچ خوشی برای ما نیست. بیا و با زیباییات زندگی ما را کامل کن.
هوش مصنوعی: ای کاش شب تاریک ما را مانند صبح روشن کنی تا چهرهی سپید دشمن، غم و اندوه شب را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: من نوشیدنی را با تو نوشیدم و به خودم اجازه میدهم که بگویم: تو هم میتوانی خودت را بکشانی، اما برای ما این کار ممنوع است.
هوش مصنوعی: ای ماه، زمانی به ما کرامت کن و اوحدی را نیز به آسمان بلند ببر و او را معروف و محبوب بساز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وانگه مدام در ده مست مدام گردان
بر ما چو از لطافت مل را حلال کردی
بر خصم ما ز غیرت گل را حرام گردان
دارالغرور ما را دارالسرور کردی
[...]
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وآنگه مدام درده ما را مدام گردان
از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان
هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان
دارالسلام ما را دارالملام کردی
[...]
ساقی صلای عام است کاری به کام گردان
دامان غم فراخ است دوری تمام گردان
ما و وفا درین شهر چون حسن تو غریبیم
او را عزیز کردی ما را غلام گردان
آزاده خاطران را فکری عنان نگیرد
[...]
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
کار جهان تمامی هرگز نمی پذیرد
پیش از تمامی عمر خود را تمام گردان
سودای آب حیوان بیم زیان ندارد
[...]
ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان
دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان
بی می زلال کوثر زهر است در روانها
تلخ است کام جانها عیشی به کام گردان
مهر جهان فروزی، فیضت کران ندارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.