خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
رستم ز خودی، رخ به خدا کردم و رفتم
آن نفس بهیهمی، که گرفتار علف بود
او را چو خران سر به چرا کردم و رفتم
کام همگان محنت و ناکامی من بود
کم گفتم و آن کام فدا کردم و رفتم
هر فرض که از من به همه عمر قضا شد
در یک رکعت جمله قضا کردم و رفتم
هر قرض که در گردن من بود ز غیری
از خون دل و دیده ادا کردم و رفتم
روی همگان چونکه به محراب ریا بود
من پشت برین روی و ریا کردم و رفتم
پای دلم از هر هوسی سلسلهای داشت
از پای دل آن سلسله وا کردم و ر فتم
تن را به نم چشم فرو شستم و شد پاک
دل را به غم عشق دوا کردم و رفتم
دیدم که: دل اوحدی این جا به گرو بود
او را به دل خویش رها کردم و رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.