گنجور

 
اوحدی

غیر ازو هر چه هست بازی بود

ما و من قصهٔ مجازی بود

زود بگذر، که اصل ذات یکیست

وین صفت‌ها بهانه‌سازی بود

تو ز دستش بداده‌ای، ورنه

دوست در عین دلنوازی بود

نفس کافر ترا ازو ببرید

هر که او نفس کشت غازی بود

عشق خود با تو فاش می‌گوید

که: بما اول او نیازی بود

حدث از تست ورنه پیش از تو

همه روی زمین نمازی بود

اوحدی، گر شناختی خاموش!

کین حدیث از زبان‌درازی بود