گنجور

 
اوحدی

این چنین نقشی اگر در چین بود

قبلهٔ خوبان آن ملک این بود

این چنین رخسار و دندان و جبین

مشتری، یا زهره، یا پروین بود؟

گر دهی دشنام ازان لبها دعاست

هر چه حلوایی دهد شیرین بود

گر دلت سیر آید از من طرفه نیست

عهد خوبان را بقا چندین بود

گوش بر گفتار ما کمتر کنی

فی‌المثل گر سورهٔ یاسین بود

ز آشنایان همچو فرزین بگذری

با غریبان اسب لطفت زین بود

چون به بخت اوحدی آید سخن

جمله صلحت خشم و مهرت کین بود