گر کسی در عشق آهی میکند
تا نپنداری گناهی میکند
بیدلی گر میکند جایی نظر
صنع یزدان را نگاهی میکند
با دم صاحبدلان خواری مکن
کان نفس کار سپاهی میکند
آنکه سنگی مینهد در راه ما
از برای خویش چاهی میکند
گر بنالد خستهای معذور دار
زحمتی دارد، که آهی میکند
عشق را آن کو سپه سازد به عقل
دفع کوهی را به کاهی میکند
گر کند رندی نظر بازی، رواست
محتسب هم گاهگاهی میکند
یک دم از خاطر فراموشم نشد
آنکه یادم هر به ماهی میکند
چند نالیدم و آن بت خود نگفت:
کین تضرع دادخواهی میکند
اوحدی را گر چه از غم بیمهاست
هم به امیدش پناهی میکند
اشتر حاجی نمیداند که چیست؟
بار بر پشتست و راهی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کسی در عشق آهی میکند
تو نپنداری گناهی میکند
بیدلی گر میکند جایی نظر
صنع یزدان را نگاهی میکند
با دم صاحبدلان خواری مکن
[...]
در سحرگه آنکه آهی می کند
کی ملک شه با سپاهی می کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.