خانه خالی شد و در کوی دل اغیار نماند
همه غم رفت و ه بغیر از غم آن یار نماند
گر چه در پای دلم خار جفا بود، دگر
گل به دست آمد و در پای دلم خار نماند
آن گروهی که به آزار دلم کوشیدند
چون برفتند دگر هیچ دلازار نماند
دشمن از غصهٔ من علت بیماری داشت
دوستان مژده، که آن ناخوش بیمار نماند
چشم من بر سر خاک درش از شوق امشب
سیل خونین صفتی ریخت، که دیوار نماند
ناله میکردم و گفت: اوحدی، این روزی دو
قصه بسیار نگوییم، که بسیار نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساساتی چون تنهایی و درد عشق سخن میگوید. او اشاره میکند که خانهاش خالی شده و غمهایش به جز غم معشوق دیگری باقی نمانده است. او از سختیها و رنجهایی که تحمل کرده، در نهایت به آرامشی دست یافته و احساس میکند که دشمنانش دیگر نمیتوانند به او آزار برسانند. در این بین، دوستیها و محبتهای واقعی را نیز یادآور میشود. شاعر با اشاره به اشکها و نالههای خود، به عدم دوام و ماندگاری در زندگی و احساسات اشاره میکند. در نهایت، اشاره به اینکه زندگی پر از داستانها و تجربیات است، میکند و میگوید که از بیان آنها پرهیز کنیم چون زمان محدودی داریم.
هوش مصنوعی: خانه خالی شد و در محل دل، دیگر کسی نماند؛ تمام غمها رفت و فقط غم آن یار باقی ماند.
هوش مصنوعی: هرچند که در دل من کینه و زخمهایی وجود داشت، اما حالا دیگر خوشبختی و زیبایی به من رسید و دیگر اثری از آن دردها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: گروهی که دل مرا آزرده کردند، وقتی از زندگیم رفتند، دیگر هیچ چیزی نتوانست دلم را آزار دهد.
هوش مصنوعی: دشمن به خاطر ناراحتی من دچار مشکل شده است، اما دوستان خوشحال باشید که آن بیمار ناخوش حالتی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: چشم من به درگاه او دوخته شده و از شوق، اشکهای خونینی بر زمین ریخته میشود، بهطوری که دیگر دیواری باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: من در حال ناله و فریاد بودم که اوحدی گفت: بیخود این روز از دو ماجرا زیاد صحبت نکنیم، چون زمان چندانی باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دیار کرم افسوس که دیار نماند
نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند
صرصر حادثه بر گلشن افضال گذشت
سرو آزاده شکست و گل بیخار نماند
سخن اهل هنر جمله دریغست برانک
[...]
با وجود نگه مست تو هشیار نماند
پس از این ساقی خود باش که دیار نماند
در خور دولت بیدار نگردد هرگز
آن که شب تا سحر از عشق تو بیدار نماند
زینهار از تو که هنگام شهادت ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.