چون عشق در آید، قدم سر بنماند
عشقت به بر آید، چو ترا بر بنماند
توحید به جایی برساند قدمت را
کش نیک و بد و مؤمن و کافر بنماند
آنست ریاضت که: چو زان بوته برآیی
از ذات تو جز روح مصور بنماند
چندین به میسر شدن کار چه نازی؟
آنست میسر که: میسر بنماند
ای سر بگریبان هوس بر زده، میکوش
کان دامن آلوده چنان تر بنماند
روح تو چو مرغیست درین راه،چنان کن
کندر گل تشویر تو چون خر بنماند
در حلقهٔ عشق ار نبود نفس ترا راه
هشدار! که چون حلقه بر آن در بنماند
آن کس که به زر فخر کند خاک به از وی
آن روز که در کیسه او زر بنماند
ای اوحدی، آن نام طلب دار، که او را
بر جان بنویسند چو دفتر بنماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.