اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱۵ شوریده دلانیم نه هشیار و نه مست سرگشته و پای بسته و باد به دست یا رب تو بده آنچ همی باید و نیست یا رب تو ببر آنچ نمی باید و هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر بیان میکند که حالتی بین هشیاری و مستی دارد. او از سرگشتگی و محدودیت خود شکایت میکند و از خدا درخواست میکند تا آنچه که نیاز دارد ولی ندارند، به او عطا کند و آنچه که نمیخواهد و هست را از او بگیرد.
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که نه کاملاً آگاهیم و نه به حالت مستی رسیدهایم. در حال گشت و گذار هستیم و دستمان در دستان باد است.
هوش مصنوعی: پروردگارا، لطفاً آنچه را که باید به من بده و آنچه که نباید، از من دور کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.