اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
»
شمارهٔ ۲۳
بیشی مطلب زهیچ کس بیش مباش
چون مرهم و موم باش و چون ریش مباش
خواهی که به تو زهیچ کس بد نرسد
بدخواه و بدآموز و بداندیش مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پس منشین یک دم و در پیش مباش
در بند رضای نفس بد کیش مباش
تا کی گویی که من چه خواهم کردن
تو هرچه کنی به رایت خویش مباش
واپس منگر دمی و در پیش مباش
با خویش مباش و خالی از خویش مباش
خواهی که غریق بحر توحید شوی
مشنو، منگر، میندیش، مباش
با دل گفتم ز دیگران بیش مباش
رو مرهم ریش باش چون نیش مباش
خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد
بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش
در پس منگر دمی و در پیش مباش
با خویش مباش و خالی از خویش مباش
خواهی که غریق بحر توحید شوی
مشنو منگر مگو میندیش مباش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.