گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

دل را شود از دیده فرو پای به گل

وز دست دل و دیده شود خون حاصل

حالی است بدیع و کار و باری مشکل

دل آفت دیده است و دیده غم دل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode