اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۸۱ زین سان که مراست از تو در سینه سرور می ترسم از آنک خواجه گردد مغرور مغرور مشو که شاهد ما معنی است نزدیک میا تا نکنی صورت دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس شادی و سرور ناشی از عشق سخن میگوید، اما در عین حال نگران است که این سرور باعث شود محبوب خود را مغرور کند. او از محبوب میخواهد که مغرور نشود و به او نزدیک نشود تا از زیبایی و معنای عشق دور نیفتد.
هوش مصنوعی: من از شادی که به خاطر تو در دلم دارم، میترسم؛ زیرا نگرانم که این خوشحالی باعث شود که مغرور شوم و به خودم ببالم.
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نباش که محبوب ما حقیقتی عمیق دارد. نزدیک نیا تا اینکه بخواهی چهرهای ناپسند و دور از معنا بسازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیمین بر تو سنگ بپوشد به سمور
زلفت به شبه همی کند نقش بلور
ای با لب طوطیان و با کشی گور
حسن تو همی مرده بر آرد از گور
امروز منم به زور بازو مغرور
یکتایی من بود به عالم مشهور
من همچو زمردم عدو چون افعی
در دیدهٔ من نظر کند گردد کور
نیکو مثلی زده ست شاها دستور
بز را چه به انجمن کشند و چه به سور
گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ماهست غیور
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور
سلطان ملک است در دل سلطان نور
هر روز کند به روی او سلطان سور
هرگز ندود برود بر سلطان زور
چشم بد خلق آرد از سلطان دور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.