گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

هر مرد که با فراغتش سامان است

هر چند که مفلسی بود سلطان است

تا هست طمع بهشت دوزخ باشد

فارغ شو و چشم سوزنی میدان است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode