اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
»
شمارهٔ ۱۳
در دیده زسودای تو دودی دارم
حاصل زغمت گفت و شنودی دارم
سرمایهٔ عمر جمله از دست برفت
بی آنک امید هیچ سودی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و غم ناشی از عشق سخن میگوید. او میگوید که در چشمهایش غم عشق تو را میبیند و از گفتوگو و ارتباط با تو رنج میکشد. در نهایت، او احساس میکند که عمرش به هدر رفته و هیچ امیدی به سود و فایدهای از این وضعیت ندارد.
هوش مصنوعی: در چشمانم از عشق تو غمی دارم و به خاطر تنهاییام، حرفها و صحبتهایی را در دل دارم.
هوش مصنوعی: تمام عمرم را صرف کردم و از دست رفت، بدون اینکه هیچ امیدی به سودی داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.