بشنو که نی اسرار نهان می گوید
سوزی که بود درون جان می گوید
شد جمله دهان و راز دل می گوید
از نی بشنو که بی زبان می گوید
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بشنو که نی اسرار نهان می گوید
سوزی که بود درون جان می گوید
شد جمله دهان و راز دل می گوید
از نی بشنو که بی زبان می گوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان حمد تو از میانِ جان میگوید
مستغرق تو هر دو جهان میگوید
گر شکرِ تو این زبان نمیداند گفت
یک یک مویم به صد زبان میگوید
نی نکتهٔ عشق را زجان می گوید
سرّی است که بی کام و زبان می گوید
در روز الست قطره ای نوشیده است
این جمله به گستاخی آن می گوید
نی حال دلم یکان یکان میگوید
وان راز که داشتم نهان میگوید
رازی که به صد زبان بیان نتوان کرد
از نی بشنو که بی زبان میگوید
آن ماه سخن ز بامیان میگوید
اسرار گذشتهٔ جهان میگوید
دل قصهٔ عشق او ز چشمش پنهان
از موی شنیده بامیان میگوید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.