گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

دردی است در این دلم که درمانش نیست

زاین درد نمرد دل مگر جانش نیست

یا رب تو به فضل خویش جایی برسان

سررشتهٔ این غصّه که پایانش نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode