اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۷
خود را چو نمود او نه خیال است و نه طیف
تو چون و چگونه دانیش، باشد حیف
هرگز نرسی به ذاتِ او تا گویی
ماهو و متی و لم و این و کم و کیف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از صدق رهانی دل خود را از حیف
وز صدق رهانی سر خود را از سیف
شاید که تو حدّ صدق از من پرسی
دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف
پیریم و فقیر و ناتوانیم و ضعیف
ما را نبود بغیر غم یار و حریف
با اینهمه شادیم بقرآن مجید
چون حافظ حال ماست الله لطیف
عمریست ترا عزیز طبعیست لطیف
بر خود منما قید جهان را تکلیف
آن کن که رضاییست درو ایزد را
مگذار که ضایع شود اوقات شریف
از قضا یکشب نیامد آن رغیف
شد زجوع آن پارسا زار و نحیف
آن مرد شریف نام مردود کثیف
کز هستی او یافته امکان تخفیف
دیدم چو ...گفت
آسوده توان خفت در این جای شریف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.