اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۰۱
بنیاد دل ما غم تو ویران کرد
ما را هوس عشق تو سرگردان کرد
زآنجا که تویی مگر که لطفی بکنی
پیداست کز اینجا که منم چه توان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و غم ناشی از آن اشاره دارد. شاعر میگوید که عشق معشوق باعث ویرانی دل او شده و او را دچار سردرگمی کرده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که تنها با محبت معشوق، امید به تغییر وضعیت و تسکین این درد وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر غم تو ویران شده است و آرزوی عشق تو ما را در سردرگمی قرار داده است.
هوش مصنوعی: از آنجایی که تو حضور داری، اگر لطفی به من کنی مشخص است که من از اینجا که هستم چه کار میتوانم انجام دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرچند ترا زمان بجان رنجان کرد
یزدانت رها کرد و شه اران کرد
هرچند ترا بکام دل سلطان کرد
بر جان تو مهربان دلش یزدان کرد
از دور مرا بدید لب خندان کرد
و آن روی چو مه به یاسمین پنهان کرد
آن جان جهان کرشمهٔ خوبان کرد
ور نه به قصب ماه نهان نتوان کرد
دندان من ار دوش لبت رنجان کرد
تب با تن من به رنج صد چندان کرد
چون دست درازی به لبت دندان کرد
تب خال چرا لب مرا بریان کرد
عشق تو مرا زندهٔ جاویدان کرد
سودای توام، بی سر و بی سامان کرد
لطف و کرم تو، جسم را چون جان کرد
در خاک عمل بهتر از این نتوان کرد
بنیاد دل ما غم تو ویران کرد
ما را هوس عشق تو سرگردان کرد
زآنجا که تویی مگر که لطفی بکنی
پیداست کز اینجا که منم چه توان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.