قالَ اللّهُ تَعالی وَلاتَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِیّ یُریدونَ وَجهَهُ.
انس گوید رَضِیَ اللّه عَنْهُ که پیغامبر صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت چون خدای عزّوجلّ بندۀ را نیکوئی خواهد او را کار فرماید گفتند یا رسول اللّه چون کار فرماید گفت وی را توفیق دهد بکاری نیک پیش از مرگ.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّه ارادت ابتداء راه سالکان باشد و آن نامیست مر نخستین منزلِ قاصدانرا بخدای سُبْحانَهُ و تعالی و این صفت را ارادت نام کرده اند زیرا که ارادت مقدّمۀ همه کارها باشد و هرچه ارادت بنده بر آن مقدّم نباشد نتواند کرد چون این اوّل کار بود آنرا که طریق خدای عَزَّوَجَلَّ ورزد ارادت نام کردند مانند قصد اندر کارها که مقدّمۀ آن بود و مرید بر موجب اشتقاق آنست که او را ارادت بود چنانک عالم آنست که او را علم بود زیرا که این از اسماء مشتقّ است ولیکن مرید اندرین طریقت آن بود که او را هیچ ارادت نبود مادام که از ارادت خویش برهنه نشود مرید نبود چنانکه بر حکم اشتقاق هرکه را ارادت نبود مرید نبود.
و اندر ارادت سخن بسیار گفته اند هرکسی آنچه در دل او پیدا آمده است چیزی گفته اند.
پیران گفته اند ارادت ترک عادتست و عادت مردمان اندر غالب، استادن است اندر وطن غفلت و متابعت شهوت کردن و پشت بازگذاشتن بآنچه ویرا آرزو بدو خواند و مرید ازین عادت بیرون آمده باشد و بیرون آمدن ویرا نشانی، و دلیلی بود بر درستی ارادت و آن حالت را ارادت نام کردند و آن بیرون آمدنست از عادت امّا حقیقت او برخاستن دلست اندر طلب حق جَلَّ جَلالُهُ و از بهر این گفته اند که ارادت سوختنی بود که همه بیمها ببرد.
و از استاد ابوعلی شنیدم که حکایت کرد از ممشاد دینوری که او را گفت تا بدانستم که کارهاء درویشان همه جدّ بود با هیچ درویش مزاح نکردم از آنکه وقتی درویشی نزدیک من آمد و مرا گفت ایّهاالشیخ میخواهم که مرا عصیدۀ کنی بر زبان من برفت که ارادت و عصیده درویش برگشت و من ندانستم که برفت گفتم تا عصیده بکردند و درویش را طلب کردم، بازنیافتم، خبر وی پرسیدم، گفتند اندر ساعت بازگشت و با خویشتن همی گفت ارادت و عصیده، ارادت و عصیده و روی در بادیه نهاد و این سخن همی گفت تا آنگاه که فرمان یافت.
یکی از پیران گوید اندر بادیه بودم تنها، دلم تنگ شد، گفتم یا آدمیان با من سخن گویید یا پریان با من سخن گویید، هاتفی آواز داد چه میخواهی گفتم خدایرا میخواهم آن هاتف گفت تا کی خواهی، یعنی بموانست انس و جنّ خدای را جویند.
استاد امام گوید قُدِّسَ روحُهُ مرید شب و روز نیاساید بظاهر اندر صفت مجاهده بود و بباطن بصفت مکابدات، از بستر و بالین دور بود سر در میان ببسته و رنجها بر خویشتن نهاده و خویشتن اندر بلاها و تعبها نهاده و هرچه ویرا پیش او آید، از بلا و رنج از هیچ روی نگرداند و زن و فرزند و دوستان و خویشان و خان و مان فروگذاشته چنانکه گویند.
شعر:
ثَمَّ قَطَعْتُ اللَّیْلَ فی مَهْمَهٍ
لا اَسَداً اَخْشی وَلا ذِئْباً
یَغْلِبُنی شَوقی فَاطْوی السُّریٰ
ولَمْیَزَلْذوالشَّوْق مَغْلوباً
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت ارادت سوزی بود اندر دل و تبشی بود اندر نقطۀ دل و شیفتگی اندر ضمیر، انزعاجی اندر باطن، آتشی بود زبانه زنان اندر دلها.
یوسف بن الحسین گوید میان ابوسلیمان دارانی و احمدبن ابی الحواری عهدی بود که بهیچ چیز او را مخالفت نکند که فرماید او را روزی احمد آمد و بوسلیمان اندر مجلس سخن همی گفت، گفت تنور بتافته اند چه فرمائی ابوسلیمان جواب وی باز نداد، باری چند بگفت ابوسلیمان گفت برو اندر آنجا نشین چون تنگ دلی بود از وی ساعتی تغافل کرد پس ازان ویرا یاد آمد گفت احمد را طلب کنید که او اندر تنور است زیرا که با من عهدی دارد که خلاف نکند بهرچه من گویم، بنگریستند اندر تنور بود، یک موی بر وی نسوخته بود.
و از استاد ابوعلی شنیدم که گفت در ابتدای جوانی در ارادت بسوختم اکنون می گویم با خویشتن کاشکی معنی ارادت بدانستمی.
و گفته اند از صفات مرید یکی آنست که نوافل بر وی دوست گردانند و نصیحت کند خلق را باخلاص و با خلوت ویرا انس بود و بهرچه از احکام بر وی همی رود صبر کند و کار او را ایثار کند و از دیدار او شرم دارد و آنچه ویرا جهد بود بذل کند محبوب خویش را و هر سببی که داند او را به وی رساند بر دست گیرد و از همه چیزها بکمتر ین درجه قناعت کند، و باید که ویرا به دل قرار نباشد تا آنکه بخدای عَزَّوَجَلَّ رسد.
ابوبکر دقّاق گوید آفت مرید سه چیز است زن خواستن و حدیث نوشتن و سفر کردن.
و از وی پرسیدند که چرا دست بداشتی از حدیث نوشتن گفت مرا ارادت از آن بازداشت.
حاتم اصمّ گوید که چون مرید را بینی که بغیر مراد خویش مشغول شود بدانک او دون همّتی خویش ظاهر کرده باشد.
کتانی گوید از حکم مرید آنست که سه چیز در وی موجود بود خواب بروی از غلبه بود و خوردی وی از فاقه و سخن وی از ضرورت.
جُنَید گوید چون خدای تعالی بمریدی نیکوئی خواهد او را بصوفیان افکند و از قرّایانش باز دارد.
دقّاق گوید نهایت ارادت آن بود که اشارت کند بخدای تا باشارت او را یابد گفتم چیست که ارادت فرا گیرد گفت آنک خدایرا یابی بی اشارت دقّاق گوید مرید، مرید نباشد تا آنگه که فریشتۀ دست چپ بیست سال بر وی هیچ چیز ننویسد.
ابوعثمان حیری گوید هرکه را اندر بدایت، ارادت درست نیاید بروزگار نفزاید ویرا مگر ادبار.
هم ابوعثمان گوید چون مرید چیزی شنود از علم قوم و کار کند بدان، نور آن تا آخر عمرش اندر دل وی بود و نفع آن بدو رسد و اگر از آن سخن گوید هر که شنود ویرا سود دارد و هرکه چیزی شنود از علم ایشان و بر آن کار نکند حکایتی بود که یاد گیرد، روزی چند برآید فراموش کند.
یحیی بن معاذ گوید سخترین چیزی بر مرید معاشرت اضداد بود.
یوسف بن الحسین گوید هرگاه که مرید برُخصت و کسب مشغول بود از وی هیچ چیز نیاید.
جنید را ازین پرسیدند که مرید را چه فایده بود اندر شنیدن حکایت گفت حکایت لشکری بود از لشکرهای خدای عَزَّوَجَلَّ که دل مرید بدان قوی کند گفتند این را هیچ گواه باشد گفت باشد قول خدای تعالی. وکُلاً نَقُصٌّ عَلَیْکَ مَنْ اَنْباءِ الرُسُلِ ما نُثَبَّتُ بِهِ فُؤادَکَ.
جنید گوید مرید صادق بی نیاز بود از علم عالمان.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ فرق میان مرید و مراد آنست که همه مریدی برحقیقت مراد بود که اگر مراد حق سُبْحَانَه نبودی که او را خواستی مرید نبودی، زیرا که هیچکس بی خواست او نبود و هر مراد مرید بود زیرا که چون حق عَزَّاسْمُهُ او را خواهد بخصوصیّت توفیق ارادتش دهد، ولیکن قوم فرق کرده اند میام مراد و مرید مرید نزدیک ایشان مبتدی بود و مراد منتهی بود و مرید آن بود که رنج بر خویشتن نهد و خود اندر سختیها افکنده باشد و مراد آن بود که بر کار باشد بی رنج و مرید رنجور باشد و مراد آسوده و سنّت خدای تعالی مختلف است با قاصدان بیشترین را اندر مجاهدت افکند پس برسد بعد از آنکه رنج بسیار بکشد از هر بابی بمعنیهای بزرگوار.
و بسیار بود از ایشان که اندر ابتدا کشف کنند ایشانرا بمعنیهای جلیل و آنچه خداوندان ریاضت و مجاهدت نیافته باشند ایشان بیابند، پس از آن با مجاهدت آرند ایشانرا آنچه از ایشان فوت شده باشد پس برفق مجاهدتها از ایشان درخواهند که بر اهل ریاضت رفته باشد.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت مرید متحمّل بود و مراد محمول.
و هم از وی شنیدم که موسی علیه السّلام مرید بود که گفت رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری. پیغمبر ما صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّم مراد بود خدای عَزَّوَجَلَّ گفت اَلَمْ نَشْرَحَ لَکَ صَدْرَک و همچنین موسی گفت اَرِنی اَنْظُرْ اِلَیْکَ حَق تَعالی گفت لَنْ تَرانی. پیغمبر ما را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت اَلَمْ تَرَاِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِلَّ مراد اندرین که گفت مدّالظل پوشیدن قصّه بود و محکم کردن حال.
جُنَید را پرسیدند از مرید و مراد گفت مرید اندر زیر سیاست علم بود و مراد اندر رعایت حق بود زیرا که مرید دونده بود و مراد پرنده، دونده اندر پرنده کی رسد.
ذوالنّون مصری کس فرستاد ببویزید بسطامی گفت تا کی خواب و راحت طلبی قافله درگذشت بویزید گفت بگویید برادر مرا ذوالنّون را مرد آنست که شب بخسبد بامداد بمنزل گاه بود و پیش از قافله رسیده باشد ذوالنّون گفت طوبیٰ لَهُ نوشت باد این سخنی است که حال ما بدانجا نرسد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم ارادت و رابطه آن با سالکینِ راه خدا و مریدان میپردازد. به گفتههای پیامبر (ص)، هنگامی که خداوند بخواهد با بندهای نیکی کند، او را به عمل نیک توفیق میدهد. ارادت، به عنوان اولین مرحله در مسیر بندگی و تقرب به خدا، به معنی میل و خواست درونی برای رسیدن به خداست.
مرید کسی است که از عادات و خواستههای نفسانی خود فاصله میگیرد و در جستجوی حقتعالی برمیآید. ارادت حقیقی نیاز به خلوص نیت و دوری از تعلقات دنیوی دارد. استادان اسلام بر این باورند که مرید باید با تلاش و مجاهدت بر مشکلات و بلاها فائق آید و در این راه مداومت داشته باشد.
متن همچنین نشان میدهد که مرید بایستی نسبت به علم و معرفت دیگران بینیاز شود و بر عمل خود متمرکز باشد. در نهایت، تفاوت میان مرید و مراد نیز مورد بحث قرار میگیرد؛ مرید در مسیر سلوک دچار رنج و مشقت است در حالی که مراد به آسایش و آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید که کسانی را که صبح و شام خداوند خود را میخوانند و به دنبال رضایت او هستند، طرد نکنید.
هوش مصنوعی: انس میگوید که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی خداوند عزّوجلّ بخواهد بندهای را نیکو کند، او را توفیق میدهد. پرسیدند: ای پیامبر خدا، چگونه او را توفیق میدهد؟ فرمود: او را به انجام کاری نیک هدایت میکند قبل از آنکه بمیرد.
هوش مصنوعی: استاد امام میفرماید که ارادت، آغاز راه سالکان به سوی خداوند است و این مفهوم مربوط به اولین مرحله از سفر افرادی است که به سوی خدا میروند. ارادت به عنوان مقدمهای برای همه کارها شناخته میشود، زیرا اگر ارادت فردی وجود نداشته باشد، نمیتواند هیچگونه عملی انجام دهد. این مرحله ابتدایی است که در آن شخص به سوی خداوند متمایل میشود. به همین ترتیب، در امور مختلف نیز هر اقدامی نیاز به یک قصد و نیت اولیه دارد. کسی که در این مسیر حرکت میکند، باید دارای ارادت باشد، همانگونه که عالم، به علم خود شناخته میشود. اما در این سیر و سلوک، کسی که هیچ ارادتی ندارد، نمیتواند مرید واقعی باشد و تا زمانی که از ارادت خود خالی نشود، نمیتواند به عنوان مرید شناخته شود. به طور کلی، هر فردی که ارادت ندارد، نمیتواند مرید باشد.
هوش مصنوعی: در مورد محبت و ارادت، سخنهای زیادی بیان شده است و هر شخص بر اساس آنچه در دلش میگذرد، صحبت کرده است.
هوش مصنوعی: بزرگان گفتهاند که ارادت به معنای ترک عادت است و افراد معمولاً در عادتهای خود استوارند و در غفلت و پیروی از خواستههای نفسانی زندگی میکنند و از آرزوهایی که در دل دارند دور میشوند. هنگامی که فردی از این عادات رهایی یابد، این خروج از عادت نشانه و دلیلی بر درستی ارادت او محسوب میشود و به این حالت، ارادت گفته میشود. این خروج از عادت در واقع نشاندهنده بهپا خیزی دل در جستجوی حقیقتی بزرگتر است. به همین دلیل، گفتهاند که ارادت مانند آتشی سوزان است که تمام ترسها را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که داستانی از ممشاد دینوری نقل کرد. او به من گفت که وقتی متوجه شدم فعالیتهای درویشان جدی است، دیگر هیچگاه با آنها شوخی نکردم. روزی درویشی به نزد من آمد و گفت: "ای شیخ، میخواهم که مرا نصیحت کنی." از زبانم درآمد که "ارادت و نصیحت درویش برگشت." اما من متوجه نشدم چه شد و گفتم بیان روایتی بکنند. وقتی درویش را خواستم، او را نیافتم. از دیگران خبرش را پرسیدم و گفتند که او در همان لحظه بازگشت و با خود میگفت "ارادت و نصیحت، ارادت و نصیحت" و به سوی بیابان رفت و همچنان این کلمات را زمزمه میکرد تا زمانی که به هدفش رسید.
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان میگوید که در بیابان تنها بودم و احساس تنهایی کردم. گفتم یا انسانها با من صحبت کنید یا جنها با من حرف بزنند. ناگهان صدایی به من گفت که چه چیزی میخواهی. من جواب دادم که خدای را میخواهم. آن صدا گفت تا چه زمانی این را میخواهی. یعنی انسانها و جنها همیشه در جستجوی ارتباط با خداوند هستند.
هوش مصنوعی: استاد امام میگوید که مرید باید در طول روز و شب به طور پیوسته به مجاهده بپردازد. او نباید از خواب و استراحت راحتی داشته باشد و باید در حالی که خود را از خانه و خانواده دور نگهداشته، با مشکلات و رنجها مواجه شود. او باید در برابر هر بلا و گرفتاری که به او میرسد، سعهصدر داشته باشد و هیچگاه از آنها فرار نکند. در واقع، او باید همچون کسی باشد که تمام مسائل زندگی را پشتسر گذاشته و تنها به طور جدی و متعهد به راه خود ادامه دهد.
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادهها تا آکتبر 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: در آنجا، من در دل شب، در مسیر دشواری راه میرفتم و نه از شیر میترسیدم و نه از گرگ.
هوش مصنوعی: عشق و شوقی که در دل دارم، بر من چیره میشود، تا جایی که ناچار میشوم رازها را پنهان کنم و همواره شوق در من غلبهدار است.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که احساساتی عمیق و سوزان در دل وجود دارد، که همچون تب و شور در نقاط مختلف دل به وضوح حس میشود. این احساسات همچنین شامل شیفتگی و ناراحتی در وجود انسان هستند و همچون آتش زبانهور در دلها میسوزند.
هوش مصنوعی: یوسف بن حسین میگوید که بین ابوسلیمان دارانی و احمد بن ابی الحواری توافقی بود که هرگز با آنچه ابوسلیمان میگوید مخالفت نکند. روزی احمد نزد ابوسلیمان آمد و در مورد موضوعی صحبت میکردند. ابوسلیمان گفت: «تنور داغ شده، تو چه میکنی؟» احمد پاسخی نداد. ابوسلیمان بعد از چند بار که احمد سوالش را تکرار کرد، گفت: «برو آنجا بنشین». احمد چون دلی تنگ داشت، مدتی از او غافل شد. اما بعد به یادش آمد و گفت: «احمد را صدا کنید، او در تنور است چون ما توافقی داریم که در مورد هر چیزی که من بگویم، باید اطاعت کند.» وقتی نگاه کردند، دیدند احمد در تنور نشسته و هیچ مویش نسوخته است.
هوش مصنوعی: من از استاد ابوعلی شنیدم که در جوانی به شدت به محبت و ارادت دچار شدم و حالا که بزرگتر شدم، به خودم میگویم کاش معنای واقعی ارادت را میدانستم.
هوش مصنوعی: گفتهاند که یکی از ویژگیهای مرید این است که نمازهای مستحب را دوست داشته باشد و با اخلاص به دیگران نصیحت کند. همچنین باید با آن مرید ارتباط نزدیکی داشته باشد و در سختیها صبر پیشه کند. او باید در کارهای دیگران ایثارگری کند و از ملاقات با آن مرید شرم داشته باشد. هر چیزی که مرید بخواهد، باید برای محبوبش ارائه دهد و هر راهی که میتواند برای رسیدن به او دنبال کند. همچنین باید در زندگی با حداقلها قناعت داشته باشد و دلش هیچگاه قرار نگیرد تا زمانی که به حضور خداوند عزوجل برسد.
هوش مصنوعی: ابوبکر دقّاق میگوید که سه چیز میتواند برای مرید مشکلساز باشد: خواستن زن، نوشتن احادیث و سفر کردن.
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که چرا از نوشتن حدیث خودداری کرده است، و او گفت که عشق و علاقهاش به این کار او را از آن باز داشته است.
هوش مصنوعی: حاتم اصمّ میگوید که وقتی مریدی را میبینی که به چیز دیگری غیر از هدف و آرزوی خود مشغول شده است، باید بدان که او توانایی و همت پایینتری را از خود نشان داده است.
هوش مصنوعی: کتانی معتقد است که ویژگیهای یک مرید بر اساس سه چیز مشخص میشود: یکی اینکه خواب او ناشی از غلبه و فشار بر او باشد، دیگری اینکه او از فقر و تنگدستی تغذیه کند، و سوم اینکه سخنان او از روی نیاز و ضرورت بیان شود.
هوش مصنوعی: جُنَید میگوید هنگامی که خداوند بخواهد کسی را به خوبی برساند، او را در جمع صوفیان قرار میدهد و از گروه روحانیون دیگر دور میکند.
هوش مصنوعی: دقّاق میگوید، اوج علاقه این است که انسان به خداوند اشاره کند تا خداوند نیز به او اشاره کند. من سوال کردم که چه چیزی باعث میشود انسان علاقهمند شود، او پاسخ داد که باید خداوند را بدون هیچ اشارهای بیابی. دقّاق ادامه میدهد که فرد مرید، زمانی مرید واقعی نیست که موجودی فرشته مانند در سمت چپ او به مدت بیست سال هیچ چیزی برایش ننویسد.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری میگوید: هر کس که از ابتدا نیت و ارادهی صحیح نداشته باشد، در طول زمان پیشرفت نخواهد کرد و تنها دچار پسرفت خواهد شد.
هوش مصنوعی: ابوعثمان میگوید که وقتی یک مرید چیزی از علم بزرگان میآموزد و بر اساس آن عمل میکند، آن نور و دانایی در دلش تا پایان عمر باقی میماند و از آن بهرهمند میشود. اگر او از آن علم صحبت کند، دیگران نیز از آن بهرهمند خواهند شد. اما اگر کسی تنها از آن علم بشنود و بر اساس آن عمل نکند، فقط یک حکایت یاد میگیرد که بعد از مدت کوتاهی فراموشش میکند.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ میگوید که دشوارترین کار برای سالک یا مرید، معاشرت و ارتباط با افرادی است که ویژگیهای متضاد دارند.
هوش مصنوعی: یوسف بن الحسین میگوید هر زمان که مرید در حال رخصت و کسب باشد، از او هیچ چیزی حاصل نمیشود.
هوش مصنوعی: جنید را پرسیدند که چه فایدهای برای مرید در شنیدن داستانها وجود دارد. او پاسخ داد که این داستانها، داستانی از لشکرهای خداوند است که دل مرید را قوی میکند. از او سؤال کردند که آیا دلیلی برای این ادعا وجود دارد؟ او گفت بله، قرآن مجید این را تأیید کرده است: "و ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ".
هوش مصنوعی: جنید میگوید که فرد مرید واقعی و صادق نیازی به علم و دانش دیگران ندارد.
هوش مصنوعی: استاد امام میفرماید که تفاوت میان مرید و مراد در این است که تمام مریدها در واقع حقیقت مراد هستند. اگر مراد حقیقی نباشد، مریدی وجود نخواهد داشت، چون هیچکس بدون خواست خداوند به سوی او نمیآید. هر مرادی در حقیقت مرید است، چرا که وقتی خداوند کسی را خواست، به او توفیق میدهد که ارادتش را نشان دهد. اما گروهی در تفاوت مرید و مراد نظرهای متفاوتی دارند. برای آنها، مرید به معنی کسی است که تازهکار و مبتدی است، در حالی که مراد به کسی گفته میشود که به مقام بالاتری رسیده است. مرید شخصی است که بر خود سختیها را تحمیل میکند، در حالی که مراد شخصی است که میتواند بدون رنج و زحمت کار کند. مرید با درد و رنج مواجه است، اما مراد در آرامش است. سنت خداوند نیز اینگونه است که بیشتر افراد را در راه مجاهدت قرار دهد، تا پس از تحمل رنجهای فراوان به مقامات عالیتر برسند.
هوش مصنوعی: بسیاری از آنها در ابتدا به درک معنای عمیق و والایی میرسند که دیگران نمیتوانند آن را تجربه کنند. سپس با تلاش و مجاهدت، چیزهایی را که از دست دادهاند، به دست میآورند و در نهایت، آنچه را که به اهل ریاضت مربوط میشود، به خوبی خواهند فهمید.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که فرمودند: مرید باید سختیها و دشواریها را تحمل کند، در حالی که کسی که به او ارادت دارد و مراد اوست، باید در برابر این مشکلات پاسخگو باشد و بر دوش مرید باشد.
هوش مصنوعی: و همچنین شنیدم که موسی علیه السلام درخواست کرد که پروردگارا، صدرم را باز کن. پیامبر ما، محمد صلی الله علیه و آله وسلم، نیز به همین شکل از خداوند خواست. خداوند به او پاسخ داد که آیا ما صدر تو را باز نکردیم؟ و موسی نیز گفت: پروردگارا، به من خودت را نشان بده. خداوند فرمود: تو نمیتوانی مرا ببینی. پیامبر ما نیز گفت: آیا نمیبینی که پروردگارت چگونه سایه را گسترش داده است؟ در اینجا سخن از وسعت سایه و تثبیت حال است.
هوش مصنوعی: جُنَید گفت که مرید باید تحت هدایت علم باشد و مراد باید به رعایت حق توجه کند. چرا که مرید مانند دوندهای است و مراد مانند پرندهای. آیا دونده میتواند به پرنده برسد؟
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری، فردی را به سوی بویزید بسطامی فرستاد و از او خواست که ببیند تا چه زمانی به خواب و راحتطلبی ادامه میدهد در حالیکه کاروان در حال عبور است. بویزید پاسخ داد که برادرم، ذوالنون، کسی است که شب خوابیده و صبح زود به منزل میرسد، و حتی قبل از کاروان به مقصد میرسد. ذوالنون به این پاسخ واکنش نشان داده و با خوشحالی گفت: "خوشا به حال او!" و افزود که این سخن، سخنی است که حال ما به آن نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.