و از ایشان بود ابوالقاسم ابراهیم بن محمّدالنصر آبادی، پیر خراسان بود اندر وقت خویش صحبت شبلی و ابوعلی رودباری و مرتعش کرده بود و بمکّه مجاور بود اندر سنۀ ستّ و ستّین و ثلثمایه و وفاة او آنجا اندر سنۀ سبع و ستین و ثلثمایه و بحدیث عالم بود و روایتهاء بسیارش بود.
از شیخ ابوعبداللّه سلمی شنیدم که نصرآبادی گفت چون ترا خبری پدیدار آید از حق نگر تا ببهشت و دوزخ نگری چون از آن حال بازگردی تعظیم آنچه خدای بزرگ کرده است بجای آری.
از محمّدبن الحسین شنیدم که نصرآبادی را پرسیدند که بعضی از مردمان با زنان می نشینند و میگویند ما معصومیم اندر دیدار ایشان گفت تا این تن برجای بود امر و نهی بر او بود و از وی برنخیزد و حلال و حرام را حساب بود و دلیری نکند بر شبهتها الّا آنک از حرمت اعراض کرده باشد.
محمّدبن الحسین گفت نصرآبادی گفت اصل تصوّف ایستادنست بر کتاب و سنّت و دست بداشتن هوا و بدعت و تعظیم و حرمت پیران و خلق را معذور داشتن و بر وردها مداومت کردن و رخصت ناجستن و تأویلها نا کردن.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.