گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

روزی که چراغ عمر خاموش شود

در بستر مرگ عقل مدهوش شود

با بی دردان مکن خدایا حشرم

ترسم که محبتم فراموش شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

زاواز خوش تو عقل مدهوش شود

وز دل همه درد و غم فراموش شود

چون وقت سماع درج لب بگشائی

مانند صدف همه تنم گوش شود

ابن یمین

از دست تو گر زهر خورم نوش شود

افیون ز کفت مایه ده هوش شود

شاه فلکم غاشیه بر دوش کشد

گر با تو مرا دست درآغوش شود

فصیحی هروی

آن شب که می از لبت شکرنوش شود

کاش آن شب را صبح فراموش شود

نی‌نی گرهی ز زلف پرخم بگشای

تا صبح به صد هوس سیه‌پوش شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه