صباح عید صیامی برغبت عرفی
که حسن شاهد معنی زوی گرفته طراز
بعزم سیر مصلی صلا بکام زدیم
که هست ملجا خلد برین عزت و ناز
بگرد مرقد حافظ که کعبه سخن است
درآمدیم بعزم طواف در پرواز
زموج گریه طوفانی از هوای حرم
بصحن کعبه مصلی فکندم از شیراز
گذشت در دل عرفی هوای طرف چمن
ز بسکه ریخت فرو گریه های خون پرداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عید سعید رمضان و حال و هوای معنوی آن نوشته شده است. شاعر با شوق و اشتیاق به مصلی میرود که به عنوان مکان عزت و زیبایی شناخته میشود. او به زیارت مرقد حافظ میپردازد که کعبه سخن به شمار میآید و در این میان احساساتی مانند اشکریزی و غم را تجربه میکند. شاعر از زیباییهای طبیعت و یادآوری خاطرات نیز سخن میگوید و اشکهایش به خاطر دلتنگی و عشق به زندگی جاری میشود.
هوش مصنوعی: صبح روز عید فطر با شوق و اشتیاقی برپا است که زیبایی و معنای واقعی آن، از وجود یک شاهد الهی الهام گرفته و جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: با هدف رفتن به محلی که نماز برگزار میشود، فریاد زدیم که آنجا مکان برتر و با عظمت بهشت است و ما را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: به زیارت آرامگاه حافظ برو که آنجا مرکز سخن و شعر است. ما با نیتی پاک و برای گشت و گذار در این فضا وارد شدیم.
هوش مصنوعی: از شدت گریهای که دارم، مثل طوفانی به سمت حرم حرکت کردهام و در صحن کعبه، به نماز میایستم، و این حال و روزم از شیراز است.
هوش مصنوعی: دل عرفی به خاطر یاد طرف چمن، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و از شدت احساساتش، اشکهای خونین میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.