گر نیم قطره ز دهان سبو چکد
بال فرشته فرش کنم که بر او چکد
امید را بکُش، به نهانی، که تا ابد
اشگ مصیبت از مژهٔ آرزو چکد
بعد از هلاک گر بفشارند خاک من
هم خون دل تراود و هم آب رو چکد
آن تشنگی به عشق فروشم که تا ابد
آب حیات از دم شمشیر او چکد
عرفی درآ به نوحه که بسیار بی غمم
باشد ز دیده قطرهٔ اشکی فرو چکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد
خون ترحم از دم شمشیر او چکد
دارم گمان که نامهٔ عصیان شود سفید
ده قطره اشک از پی شست و شو چکد
احباب گلفشان به لب جویبار و من
[...]
چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد
از آرمیدن دل من جستجو چکد
آب حیات در قدح خضر خون شود
روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد
از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.