گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

کو عشق کاز شمایل عقلم جنون چکد

از گریه نوش ریزد و از خنده خون چکد

لب تشنگی ز ریشهٔ چشمم کشد برون

آن قطره های خون که ز ریش درون چکد

خوش دل بدانم ار بچکد خون دل ز چشم

دل خون خویش می خورد، از دیده خون چکد

دل نیست این درد فشان است و خون چکان

دردی ز درد جوشد و خونی ز خون چکد

عرفی نگویمت بچکان خون دل ز چشم

گر ننگ صبر نیست بهل تا برون چکد

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

فصیحی هروی

خون شکایتم ز لب زخم چون چکد

ز آنجا که تیغ او نرسیدست خون چکد

نازم به سعی شوق که بی دست کوهکن

از تیشه زخم در جگر بیستون چکد

در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم

[...]